عباس بابایی
سرلشکر عباس بابایی | |
---|---|
175px |
|
محل تولد | قزوین |
تاریخ تولد | |
۱۴ آذر ۱۳۲۹ | |
محل مرگ | منطقه عملیاتی سردشت |
تاریخ مرگ | ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ |
محل دفن | قزوین |
تابعیت | ایران |
رسته نظامی | نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران |
درجه | |
سرلشکر خلبان | |
فرماندهی | فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران |
جنگها |
عباس بابایی (۱۳۲۹ - ۱۳۶۶) سرلشکر خلبان
نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی شرکت کننده در جنگ ایران و عراق و فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران که در جنگ ایران و عراق کشته شد.
زندگی و فعالیتها
وی در خانوادهای متوسط و مذهبی در شهر قزوین و در ۱۴ آذر ۱۳۲۹ متولد شد. دوره ابتدایی را در دبستان «دهخدا» و دوره متوسطه را در دبیرستان «نظام وفا» گذراند. پس از گرفتن دیپلم، در سال ۱۳۴۸ در رشتهٔ پزشکی پذیرفته شد، اما به دلیل علاقه به خلبانی، داوطلب تحصیل در رشته خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی برای تکمیل تحصیلاتش در سال ۱۳۴۹ به آمریکا اعزام گشت.
در مدت تحصیل در آمریکا، در طول آموزش خلبانی، کارآموزی ممتاز محسوب شد و آموزش خلبانی، به عنوان کاپیتان تیم والیبال پایگاه نیز انتخاب شد. پس از بازگشت به ایران بعنوان خلبان شکاری با جنگنده های اف-۵ و اف-۴ پرواز کرد و با ورود جنگنده اف-۱۴ به نیروی هوایی ایران در سال ۱۳۵۴، با گذراندن دوره مربوطه به عنوان خلبان جنگنده اف-۱۴ تامکت در پایگاه شکاری اصفهان مستقر گردید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سرپرستی انجمن اسلامی پایگاه هوایی اصفهان را بر عهده گرفت. با شروع جنگ ایران و عراق، عباس بابایی به انجام عملیات جنگی هوایی مشغول شد. در سال ۱۳۶۰ ضمن ارتقا به درجهٔ سرهنگ دومی به عنوان فرمانده «پایگاه هشتم هوایی اصفهان» منصوب شد. به دلیل همین شایستگی ها، در ۹ آذر ۱۳۶۲ به درجه سرهنگ تمامی ارتقاء یافت و به سمت معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی منصوب شد و به تهران عزیمت کرد. وی پس از چهار سال رزم در مقام معاونت عملیات نیروی هوایی، به پیشنهاد رئیس جمهور وقت و حکم فرماندهی کل قوا در ۸ اردیبهشت ۱۳۶۶ به درجه «سرتیپی» ارتقا یافت.
تیمسار بابایی بیش از ۳۰۰۰ ساعت پرواز جنگی داشت و برای پیشرفت سریع عملیات و دقت در آن تنها به نظارت اکتفا نمیکرد بلکه همواره در عملیات پیش قدم بود و در تمام ماموریتهای طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی خود، آنها را آزمایش میکرد. استقامت و بردباری او در انجام پروازهای طولانی مدت و طاقت فرسا با جنگنده اف-۱۴ که گاه تا ۱۰ ساعت بطول میانجامید و برای پوشش دادن نقاط کور رادارهای زمینی و دفاع از حریم هوایی میهن با انجام سوخت گیریهای متعدد هوایی همراه بود زبانزد خاص و عام بود. وی تنها در فاصله سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۶، بیش از ۶۰ عملیات جنگی را با موفقیت کامل به انجام رساند.
وی با دخترداییاش «ملیحه حکمت» در تاریخ ۴ شهریور ۱۳۵۴ ازدواج کرد و صاحب دختری به نام «سلما» و دو پسر به نامهای «محمد» و «حسین» شد.
عباس بابایی در سن ۳۷ سالگی و پس از ۶۰ ماموریت جنگی موفق و پس از یک عملیات برون مرزی در منطقه عملیاتی
سردشت در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ با آتش پدافند نیروهای خودیکشته شد. پیکر وی در مزار شهدا در جنوب شاهزاده حسین قزوین به خاک سپرده شد.
سرکار خانم حکمت (همسر شهید بابایی)
امير سرتيپ دوم خلبان بازنشسته سيداسماعيل موسوي، جانشين پايگاه چهارم شکاري دزفول و يکي از خلبانان هواپيماي ـ اف 5 ـ شرکتکننده در «عمليات والفجر8» به مناسبت سالگرد اين عمليات، جزئياتي از مانور «سليمان خاطر» را که مقدمهاي براي انجام اين عمليات بود، به همراه چگونگي شرکت خلبانان نيروي هوايي در عمليات و خاطرات خود از آن بيان کرد.
در زمان انجام «عمليات والفجر8»، من جانشين پايگاه چهارم شکاري دزفول بودم. اما قبل از انجام اين عمليات به دستور شهيد عباس بابايي که در آن زمان معاون عمليات نيروي هوايي بود مانوري با نام «سليمان خاطر» با به کارگيري بيشتر هواپيماهاي نيروي هوايي ارتش از جمله پايگاههاي تبريز و همدان در «ميدان تير منطقه اميديه» با موفقيت انجام شد. هدايت اين مانور بر عهده شهيد عباس بابايي بود و نيروي هوايي جديدترين تاکتيکهاي هوايي و ابتکاري خود را به نمايش گذاشت. البته تا پايان «مانور سليمان خاطر» نميدانستيم که اين مانور مقدمهاي براي «عمليات والفجر8» است و پس از پايان عمليات، شهيد بابايي به خاطر اعتمادي که به من داشت به صورت سربسته من را از انجام عملياتي بزرگي در آينده آگاه کرد.
پس از گذشت يک هفته از پايان مانور هوايي «سليمان خاطر»، «عمليات والفجر8» آغاز شد و نيروي هوايي ارتش در طول عمليات روزانه بيش از 50 سورتي پرواز با استفاده از تاکتيکهاي جديد انجام ميداد و بعد از اين عمليات بود که کليد سبک جديد عمليات در نيروي هوايي زده شد.
نيروي هوايي در عمليات والفجر8 علاوه بر بمباران، شناسايي و انهدام نيروهاي دشمن، با استفاده از تدابير ابتکاري شهيد منصور ستاري و شهيد بابايي و پيشبيني سايتهاي موشکي متحرک و جابجايي سايتها در طول 24 ساعت شبانهروز، حدود 50 فروند از هواپيماهاي دشمن را سرنگون کرد و بيشترين پشتيباني را در اين عمليات از رزمندگان انجام داد. البته در آن عمليات، خلباناني مانند شهيد منصور آزاد به شهادت رسيد و خلبان قاسم ورزدار نيز به اسارت دشمن درآمد.
حدود دو ماه از آغاز عمليات والفجر8 ميگذشت اما پشتيباني نيروي هوايي از رزمندگان حتي در شرايط آب و هوايي بسيار سخت منطقه ادامه داشت. نيروي هوايي علاوه بر انجام عملياتهاي هوايي، در جهت انهدام نيروهاي دشمن و بمباران مواضع عراقيها، کار سوخترساني هوايي، ترابري تاکتيکي، انتقال و جابجايي نيروها به منطقه و حمل مجروحين را با استفاده از هواپيماهاي c130 و707 به خوبي انجام ميداد.
علاوه بر موارد ياد شده، خلبانان نيروي هوايي در مأموريتهاي روزانه خود با عکسبرداري هوايي از آخرين وضعيت عمليات، همواره راهگشا و کارساز بودند. بعد از عمليات نيز نيروي هوايي با گسترش سايتهاي راداري خود در داخل مرز، نقش پشتيباني از پدافند نيروها را به خوبي انجام داد و همه توان خود را براي تثبيت مواضع نيروهاي خودي به کار گرفت. در هر حال نميتوان گفت که نقش نيروي هوايي ارتش در اين عمليات تنها پشتيباني از عمليات و نيروها بوده است چرا که نيروي هوايي نقشي بيش از پشتيباني در اين عمليات داشت.
شهيد اردستاني در مرحلهاي از عمليات و شرايط بسيار بد منطقه که فرماندهاني همچون محسن رضايي و رحيم صفوي از سرانجام عمليات و رزمندگاني که در مخمصه دشمن افتاده بودند، نگراني داشتند بدون هماهنگي با شهيد بابايي در عصر يک روز طوفاني عملياتي انجام داد که همان عمليات فتحالفتوحي براي ادامه عمليات والفجر8 شد. شهيد اردستاني در شرايطي عمليات کرد که آب و هوا بسيار نامساعد بود و به شدت باران ميباريد. در آن شرايط وقتي اين شهيد اقدام به پرواز و انجام عمليات کرد، شهيد بابايي نيز به وحشت افتاده بود.
***
من در عمليات والفجر8 به عنوان خلبان هواپيماي اف- 5 داوطلب شدم از دزفول به اميديه (محل استقرار خلبانان عملياتکننده در والفجر 8)بروم. اين در حالي بود که ما هنوز اطلاع کاملي از چگونگي و زمان آغاز عمليات نداشتيم ولي چون از شرايط و قرائن فهميده بودم که عملياتي انجام خواهد شد با هماهنگي فرمانده پايگاه دزفول به اميديه رفتم ولي شهيد بابايي تا من را در آنجا ديد بلافاصله دستور داد که به دزفول برگردم و خلبان ديگري به جاي من به اميديه منتقل شود. هرچه تلاش کردم او را منصرف کنم، قانع نشد و گفت که در آنجا به تو نياز بيشتري است. بنابراين عليرغم ميل باطني، به دستور شهيد بابايي مجبور شدم به پايگاه دزفول برگردم. پس از بازگشت به پايگاه دزفول، خلباني را که شهيد بابايي خواسته بود به جاي من به پايگاه اميديه برود، در جريان قرار دادم ولي فرزند اين خلبان با يک بيماري سخت مواجه شده بود بنابراين هماهنگ کرديم که قبل از طلوع آفتاب من به جاي او به دزفول بروم و اين خلبان نيز فرداي آن روز خود را به پايگاه دزفول برساند.
من قبل از طلوع آفتاب با هواپيماي اف- 5 به اميديه رسيدم. شهيد بابايي دوباره پرسيد چرا تو آمدي و چرا خلباني که ميخواستم نيامد؟ که من هم جواب دادم اين فرد مشکلي داشته و صبح خود را به اميديه ميرساند. وقتي من اين جواب را دادم شهيد بابايي رو به من کرد و گفت: برادر من، فردا جواب خدا را چگونه خواهيد داد؟ بعدها وقتي دليل بيان اين جمله را از اين شهيد بابايي پرسيدم گفت تا يک هواپيما بخواهد از دزفول بلند شود و در اميديه فرود آيد و دوباره سوخت بزند و آماده شود و پرواز کند دو ساعت طول ميکشد و در اين دو ساعت معلوم نيست چند نفر از بسيجيها در منطقه شهيد خواهند شد. شهيد بابايي با محاسبه درست و دقيق، اين عمليات بزرگ را هدايت کرد و در مسايل پيش آمده سعي ميکرد مشکلات را با آرامش حل کند.
در اين عمليات شهادت خلباني به نام «بزرگي» خاطره تلخي براي من بود. از صبح روزي که به پرواز درآمده بود خبري از او نداشتيم. در طول اين مدت، همسرش لحظه به لحظه با ما تماس ميگفت و در جوابش ميگفتم که در حال انجام عمليات است و برميگردد. اين در حالي بود که «ليدر» او نشسته بود و ما مطمئن بوديم که اين خلبان دچار سانحه شده است ولي نميدانستيم که شهيد شده يا به اسارت نيروهاي عراقي درآمده است. با اين حال همسر اين خلبان شهيد آن قدر به پايگاه تلفن کرد که معاون عمليات گفت به او بگوييم که همسرش سالم است و من گفتم چرا اين جواب را بدهيم در حالي که ميدانيم اين خلبان دچار سانحه شده است؟
پس از تلفنهاي ممتد همسر اين خلبان شهيد به پايگاه، مجبور شديم تا ارتباط خود را با او قطع کنيم و متأسفانه پس از گذشت دو هفته، پيکر شهيد بزرگي را در حالي که با لباس پرواز در آب افتاده بود، شناسايي کرديم.
***
«عمليات والفجر8» در ساعت 22:10 روز 20 بهمن ماه سال 1364 با رمز «يا فاطمه الزهرا (س)» آغاز و منجر به فتح بندر مهم و استراتژيکي «فاو» عراق شد.
در اين عمليات 800 کيلومترمربع از زمينهاي دشمن آزاد شد و بيش از 5000 نفر از نيروهاي آن کشته و زخمي و نزديک به 3000 نفر به اسارت درآمدند. انهدام وسايل و تجهيزات دشمن در اين عمليات قابل ملاحظه بود به گونهاي که بيش از 600 دستگاه تانک و نفربر، 500 دستگاه خودرو،150 قبضه توپ،45 فروند هواپيما، 10 فروند هليکوپتر و سه ناوچه دشمن نابود شد.
به دنبال تحولات جديد و تغيير توازن به سود ايران، شوراي امنيت سازمان ملل در سوم اسفند ماه 1364 به تهيه پيشنويس و صدور يک بيانيه مهم اقدام کرد ولي اين پيشنويس با مخالفت آمريکا و فرانسه روبهرو شد. سرانجام پيروزيهاي به دست آمده در عمليات والفجر 8 و نيز اقدامات ديپلماتيک جمهوري اسلامي ايران منجر به آن شد که شوراي امنيت در پيشنويس اوليه قطعنامه بعديي به سوي خواستهاي به حق ايران گام بردارد.
مقبره شهید بابایی
کاپیتان تیم والیبال عباس بابایی(ره)
(نفر دوم ایستاده از راست)
مدرک خلبانی حاج عباس از آمریکا
شادی روح تمام شهدا علی الخصوص
شهیدان :
عباس بابایی
و
بهرامعلی خادم زادگان
فاتحه+صلوات!!!
نظرات شما عزیزان: